loading...

شکسته تر ازآن بود کِ بشکند

بازدید : 416
پنجشنبه 16 مهر 1399 زمان : 0:39

یکی از باگهام اینه که بدون نیاز ب چِت کردن میتونم پیامهای احمقانه ب آدمای تمام شده تو داستان تمام نشده َم بدم و تا شب نخوابم و صبح پانشم نمیفهمم چ خریتی کردم ، ولی به خودم حق میدم ک دلش واس میم واس زپل بودن تنگ بشه و بخواد دو کلمه باهاش حرف بزنه و بفهمه هنوزم هنوزم چقد تله پاتی داریم و حالات روحیمون نزدیکه و همینطوری ک من نمیدونم زندگیُ چیکارش کنم اونم نمیدونه .. ینی همینکه میدونم جفتمون نمی‌دونیم‌ی جون ب جونام اضافه کرد :)) و بعد خر تر شدم و غصه ای ک مونده بود تو دلم و گلوم ُ تنگ کرده بود به ع.ا گفتم و الان جرات شنیدن سه تا ویسی که فرستاده رو ندارم و منتظر نشستم رو تابِ تو حیاطِ خوابگاه که یا بازم هی ویس بده یا زمان برگرده به قبلِ پیامم یا از سرما یخ بزنم بمیرم .

عکس از سایرن ها
نظرات این مطلب

تعداد صفحات : 2

آرشیو
آمار سایت
  • کل مطالب : <-BlogPostsCount->
  • کل نظرات : <-BlogCommentsCount->
  • افراد آنلاین : <-OnlineVisitors->
  • تعداد اعضا : <-BlogUsersCount->
  • بازدید امروز : <-TodayVisits->
  • بازدید کننده امروز : <-TodayVisitors->
  • باردید دیروز : <-YesterdayVisits->
  • بازدید کننده دیروز : <-YesterdayVisitors->
  • گوگل امروز : <-TodayGoogleEntrance->
  • گوگل دیروز : <-YesterdayGoogleEntrance->
  • بازدید هفته : <-WeekVisits->
  • بازدید ماه : <-MonthVisits->
  • بازدید سال : <-YearVisits->
  • بازدید کلی : <-AllVisits->
  • کدهای اختصاصی